محبت

او مهربان است.

محبت

او مهربان است.

خویش

چه می کنی ای آدم٬ره به بیراهه می بری 

موسی عمران نزد ساحره می بری 

ای گم کرده ره٬تو خود شگفت عالمی 

شگفتا در شگفت عالمی 

مشتاق به دیدارت همه لاهوتیان 

تو مشتاقی جمله ناسوتیان 

گرم لشکر غم آمد شاد باش٬اگر صد زخم آمد شاد باش 

به غم شاد و به شادی شاد باش 

به زندان تنت آزاد باش 

به درد عاشقان مرحم 

به داد بی کسان مامن 

به انجمن مردان٬چلچراغی انور 

گر نیک بنگری٬در آئینه ذات 

خویش را به عاریه می بری

طنز زیستی

mooooshاین تصویر بالا موجود بسیار زیبا و بدیع موسوم به موش خرطومی است که متاسفانه در حال انقراض است این موش می تواند سرعتی معادل ۱۸۰ کیلومتر در ساعت داشته و آن را تا ۶۰ دقیقه ادامه دهد خرطوم او حالت تزیینی دارد و تاکنون هیچگونه کارائی برای آن دیده نشده دمش نیز کاملا بی حرکت بوده ولی در زمان جفت گیری آن را با سرعتی معادل ۳۳۳ کیلومتر در ساعت نوسان داده که بدینگونه از آن صدایی مشابه صدای خشک کن ماشین لباسشویی های ایرانی می دهد چشم های او بسیار با قدرت و دقیق است و می تواند اجسام را در فاصله ۱۰۰۰۰ متری با قدرت تفکیک ۳ مشاهده کند بر خلاف سایر موش ها حواس بویائی و شنوائی نداشته و گوش های وی نیز حالت تزیینی دارد و اصولا بلااستفاده است نکته جالب توجه برای دانشمندان نسبت پاهای کوچک او با سرعت خیره کننده اش می باشد که هنوز هم علت آن را نمی دانند این موجود فقط آب هلو و زردآلو می نوشد بنابراین نام او را موش آبکی نیز می گویند ژاپن که زادگاه این موش است هنوز دلیل فرار این جانور را از مرزهای آبی خود نمی داند اما شیمسوئوجو زیست شناس برجسته می گوید دلیلش بدرفتاری مردم غیور ژاپن با این موجود است به طوری که این جانور اولین موجود پس از انسان شناخته شد که دچار افسردگی حاد و مزمن است؛این موش در شرایط خاص می تواند بکرزایی کند که در هر بار ۱۵۰ الی ۶۶۶ تخم می گذارد که تنها یکی از آنها به جنین تبدیل می شود که پس از ۳ روز دوباره توسط موش بالغ بلعیده شده و به رحم موش هدایت می گردد که باز شانس بقای آن تنها یک در صد است این موجود عمری طولانی دارد و در شرایط استاندارد اقلیمی می تواند ۲۳۰ سال عمر کند این جاندار نوع نر و ماده ی مشخص نداشته و هر دو جنس یکی به حساب می آید و می تواند هم نر باشد و هم ماده؛این موش دمی شبیه مار دارد که زیست شناسان آن را نتیجه همزیستی مار و موش در یک میلیون سال پیش تخمین زده اند البته دم آن فاقد زهر است هم اکنون این موش در باغ وحش جنگل قائم شهر کرمان نگهداری می شود. 

شگفتا از لاهوتیان

به نام خداونگار بی مانند 

المنة لله که چو ما بی دل و دین بود   آنرا که لقب عاقل و فرزانه نهادیم 

 

مردی آمد با قامتی میانه و چهره ای متبسم که از چشمانش برق احساس تابان و سرسرا رخشان بود٬صورتی گرد و گیسوانی بر شانه ریخته٬سرخ رنگ چون عرب٬گندمگون چو قیصران٬با لباسی ساده٬آراسته و پیراسته٬در نظر گویی مسیح علیه السلام است بی عصا و از محاسن هم بری است٬ادیب است و شاهی در گدایی٬خدا را بنده ای ناچیز و خالی٬نه آنکه واعظان گویند به منبر ٬آشناییست در عین جدایی

ادامه مطلب ...

یا قدوس

ای کاش دل آدم ها سنگ نبود٬اهل عالم را صد رنگ نبود٬ای کاش دین ما عشق بود و مذهب ما مهر٬ای کاش پرنده در آسمان بود و قفس تهی٬جای آدم خرابات بود و مسجد تهی... 

کاش آیین ما می تپید در سینه ها٬نه در بازوی محتسب٬خفی گناه ٬ای کاش پروانه ای می شدم در آسمان گریزان از فتنه ی اهل الزمان٬می شدم غرقه در سیرالسما٬در نور ذات٬عین الفنا٬می گزیدم خانه ای از خشت عشق٬آتش عشق است و دودش در کنشت٬می زدم می از جنس بنده پروری٬از خمره ی جانانه ی رب بری٬می شدم مست تا شاهی کنم این خرابات را آبادی کنم٬درد را غرق در شادی کنم٬زین زندانه ی رندانه ی عارف پناه رو سوی بهشت جاودانه کنم٬خوش گفت کسی٬به آن است بشکستن نماز٬دست سوی جانانه نیاز٬سر به سجود با گداز اشک و سوگند و رمز و راز٬ملالت رقم ندارد در عصر سنگ ملولم از آدم هفتاد رنگ٬آخر این عقل کجا رفته است٬آنکه پسوند مهر بر خدای بسته است 

آیا دست ما را بسته است٬چون دادار در بند می کند جمله آفاق را ریشخند می کند بر ضرب شلاق٬ محکم خدایی می کند٬روز بر بندگانش سیاهی می کند٬ناکرده گناه را آتش تب می کند٬زمینش در حصار و آسمانش را سیاه روزگاران بندگانش را تباه٬هیهات او که لطفش حاشا می کند٬دریای رحمش بلوا می کند٬کی ملولی را ملالت می دهد آدمش را کی خجالت می دهد٬نا گفته رحمش بجاست خود عذر عمری خطاست٬این همه خواست دیوان بود بر من خاکی این مثل اعیان بود٬با خدایش بس خدایی می کند از این و آن پادشاهی را گدایی می کند کی خدا این می کند کی میکند کی میکند. 

مهدی جان

کاش شبی در عالم خواب تو را می دیدم 

ز روی ماه تو صد بوسه می چیدم 

جان به زلف تو می بندم٬دل از غیر تو می کندم 

ای ماه منیر شبانه ٬سیاه من٬تو کجا و سرگشته دل دیوان من 

با من دل خسته مدارا کن 

شبی گنهکاری خدا را تماشا کن٬بشیرین لبت ما را دعا کن 

خدایا جان ز این پیکر تو بستان٬یا به لطفت مداوا کن 

...... 

خدا جان چندیست پشت در خانه ی تو منتظریم٬با چشم و دل و جان دل شکسته پشت دریم 

در این خانه مگر نه باز است٬شاید صاحب خانه اش پا به نماز است 

چه نمازیست که مرادم ندهد٬به کرامت که شفایم ندهد 

گر همگام به وضو ساختند نماز ما به خون کرده ایم رویت نیاز 

پشت در تو ماندن تا چند٬شاید من راه نابلدم  

شاید تو نباشی در این آستان بلند 

مگر از خوی کریمان است پشت در ماندن٬هیهات٬در نمازم والعصر خواندن 

اگر بر توست هزار سال یک روز٬بر من است هر روزش هزار 

بس کن خدای مهربانم٬قصه ی سرد و سیاه انتظار

بهداشت پاها

behdashte pa


دستوراتی درباره پاها:۱.برای نرم کردن کف پاهایتان شبها هنگام خواب گلیسیرین و آبلیمو را بر آن مالش دهید. 

۲.الف.برای جلوگیری از عرق و عفونت پاها هر روز محلول پر منگنات را به آن مالش داده ماساژ دهید. 

ب.مازو را نرم بسائید و با الکل ۸۰ درجه خمیر کنید و شب به پاهایتان ببندید و صبح پاها را شسته و بعد از نیم ساعت با پرمنگنات بشویید. 

پ.یک قاشق چای خوری زاج سفید را در یک لگن آب ملایم حل کرده و پاها را در آن ماساژ دهید. 

ت.یک گرم جوهر لیمو را در ۱۰۰ گرم آب حل کرده و پاها را با آن بشویید و بگذارید خشک شود. 

ث.قبل از پوشیدن کفش پاها را با ادکلن ماساژ دهید و بعد پودر تالک را بر آن بپاشید. 

۳.برای رفع سوزش کف پاها حتما جوراب نخی بپوشید. 

اصولا دمل٬میخچه٬عقربک و ترک پاها به دلیل کمکاری کلیه و کبد یا کثافات خون٬سنگینی معده٬گرد و غبار و خاک و یا یبوست مزاج است. 

(برگرفته از دایره المعارف گیاه درمانی) 

بخش بهداشت پا را بخوانید...

سلام جونم من خاک پاتم جوونه ایروونی به امید روزهای بهتر

تو رو خدا یه نگاه بندازین 

مصر 

یمن 

تونس 

الجزایر 

اردن 

بحرین 

و 

و 

و.... 

همه ی اینها دنبال چی هستن... 

آزادی 

آزادی 

آزادی 

و دیگر هیچ 

مردم مسلمان دنیا چی می خوان..(آزادی از طاغوت٬از جهل٬شرک٬کفر و...) 

و این جنبش ها خواهد بود تا یک نفر به پا خیزد 

محمد بن الحسن العسکری صاحب العصر والزمان  

آنکه به اذن و یاریه خدا زمین را پر از عدل و داد میکند آنگاه که از ظلم و ستم پر گشته و علم را در پهنای زمین می گستراند و مهر را هدیه به ستمدیدگان عالم می کند و می کشد انسان های خفته را به شمشیر عشق و می ریزد خون شقاوت را به تیغ مهر و مغربیان و مشرقیان را در هم می آمیزد مثل اول بار در بر آدم و حوا و می گستراند ثروت را در گستره ی فقر زمینیان و برمی انگیزد تحسین منتقدان را و گویا آن روز است عم یتسائلون عن النباالعظیم..... 

اللهم عجل لولیک الفرج

جکستان

ازیکی می پرسن کجای تهران می شینی می گه هرجاخسته شدم!!!! 

یکی ماشینش پنچر میشه ، میره از لوله اگزوز فوت می کنه یه آیکیو رد میشده میگه : خره ، تا صبحم که فوت کنی لاستیک باد نمیشه ، چون شیشه های ماشینت پائینه 

یارو میره طواف کعبه، جو می گیرتش میزنه تو سرش و داد می زنه " وای خدا کشته شد" 

می خواستن غضنفر رو اعدام کنن، ازش می پرسن: آخرین حرفت رو بزن. می گه: لعنت بر پدر و مادر اون کسی که بزنه زیر چهار پایه! 

خواننده تو عروسی میگه: خانوما، آقایون، دستا بالا، می‌خواهیم بریم بندر! خسیسه داد میزنه: کجا؟ ما تا شام نخوریم هیچ‌جا نمیریم 

به یارو میگن از قفل فرمونت راضی هستی ؟ میگه: آره فقط سر پیچ اذیت می کنه 

غضنفر میخواسته آتش نشان بشه. توی آزمون استخدامی ازش میپرسند اگر جنگل آتش بگیره و آب نباشه چه کار میکنی؟ میگه: هیچی تیمّم میکنیم 

مشتی میره قهوه خونه ۲ تا چایی میخوره بابا خسته نشدی این همه چایی خوردی؟ میگه : راست میگی واللا قربونت یه چایی بیار بخوریم خستگیمون در بره 

خنگول بعد از 2 سال سربازی، کارتش رو می‌گیره، یه نگاهی بهش می‌کنه و میگه: ای بابا، اینو که دارم، گواهینامه میخوام 

به خنگول می گن از چه گلی خوشت می آد: میگه اقاقیا . می گن همینو که گفتی بنویس. می گه غلط کردم ؛گل رز 

به خنگول میگن اگه تو دریا کوسه بکنه دنبالت چکار می کنی؟؟ میگه میرم بالای درخت!! میگن آخه اونجا که درخت نیست... داد میزنه میگه: مجبورم... می فهمی؟؟ مجبورم

ادامه مطلب ...

جک

دوتا سگ می خواستن با هم ازدواج کنن عروس موقع بله گفتن میگه : اجازه پدر سگم , مادرسگم , برادرهای توله سگم و خود تخم سگم واق واق 

کره خره از مامانش پرسید:من چطور به دنیا اومدم؟مامانش گفت:بابای خرت خر شد, عاشقه منه ماده خر شد, منه خرهم خر شدم, عاشقه اون نره خر شدم, این طوری شد که خر تو خر شدو, کره خری به در شد 

یه مورچه عاشق دختر همسایشون میشه 3 روز بعد میفهمه چای خشک بوده. 

دلداری غضنفر به دوست دخترش : مهم نیست که قشنگ نیستی ! قشنگ اینه که مهم نیستی 

به یارو میگن : تولدت کیه ؟ میگه : ۵ آذر ، میگن چه سالی ؟ میگه : هر سال 

به غضنفر میگن چه وقت نه راه پس داری نه راه پیش؟؟؟؟ میگه وقتی که روی اره نشسته ام 

یارو میاد تهرون میره هتل..صبح روز اول میره تو رستوران هتل صبحانه بخوره میبینه تابلو نوشته از ساعت ۷الی۱۱ صبحانه...از ساعت ۱۱الی ۵ ناهار و ا ز ساعت ۵الی ۱۱ شب شام سرو میشود...پیش خودش میگه پس من کئ وقت کنم برم شهر رو ببینم؟ 

به غضنفر می گن چرا جلوی بانک نشستی لنگتو باز کردی می گه آخه شنیدم به بازنشسته ها وام می دن. 

 به یارو میگن: خبر داری پسرت رکورد شکسته؟!یارو میگه: ای خاک بر سرش . گفته باشم……من یه ریال هم خسارت نمیدم !!!!

تادیب

خری دیدم لنگان و زار٬عرعر می نمود و بانگ و جار 

بگفتم من از روی عقل و هوش:ای خر نادان چون فتادی از جنب و جوش 

گویا از خریت حزینی یا که درد صد تازیانه بس بدیدی 

چرا می کنی ئو ئو و عرعر چرا٬سرگرانم بردی خرا 

بگفتا بگشتست خشمم فزون نارم طاقت این مردمون 

من خرم جدم خر است٬وآنکو آدم است جهلش بد است٬ندانم هر چه دانم این بس است 

خر به جد کمر به همت بسته است 

دایما شکر یزدان می کنم٬با هر قدم با هر نگاه کار مردان می کنم 

خلقتم اینگونه است٬دستم از اراده بسته است 

خوری و پوشی و گردی هزار!کی نمودی در حد خود شکر نگار 

من خرم ایقدرم بس است٬هر خلقتی اینگونه است  

های تو ای آدمی حیوان عاقل 

بگذشت عمری و نگشتی انسان کامل 

ره گم کرده

به نام خالق عشق و شور و ادب٬خدای بی نظیر٬رحمتگر بی سبب 

آنکه غم داد و هزار تعب٬وآنکه زهر کدام بدادش درمان و طرب 

هر که را آداب و مرامی داد رب٬یکی را مقیم صومعه کرد همه شب٬وان یک 

با شراب طهارت می کند روزی 

شبانگه دست میازد با طمع توزی٬اشک ریزان و مو کنان٬نزد سلطان شبان 

هر که را صفاتی دادست حکیم 

طفلی در نماز و شیخی در حریم٬کو می خورد جام دمادم آن طفل در عبادت مردی حلیم 

باشد که ما روزی خود شویم تا شود از خود بی خود شویم 

عیب جوئی مکن کین شرط نیست 

جولانگه عشاق این وادیه پرت نیست 

شرط عیب جوئی پیغمبریست٬انکه پر ز عشق و از خالی تهی است 

عاقل آن است که خود را دید و بس در این مقوله خودبینی بر دل نشس 

صبر باید بر بی بخردان٬تا به بار آید جام شوکران 

روزگاری من غافل بدم٬چیره گشت بر من اهرمن٬گرچه میآمد او٬حیف 

آنکه نامد اکنون منم 

در پی رضوان بدم دوزخ گشت ماوای من٬نیک است ای وای من ای وای من 

گر طالع قرآن نبود مرا بر جرگه اشرار بدم 

در مسجدم بود خانه خود اهرمن بودم 

عیب خود دیده آزاد شدم٬بر بر حوران داماد شدم 

هاتفی گفت احسنت بعد عمری من... 

تازه مسلمان شدم.

لطیفه های همسران

پیشنهاد ازدواج

در عهد حضرت مسیح(ع)شخصی مادر پیرش را در زنبیلی می گذاشت و هر جا می رفت،همراه خودش می برد. روزی حضرت عیسی او را دید؛ به وی فرمود آن زن کیست؟

گفت:مادرم است.

فرمود:او را شوهر بده

گفت:پیر است و قادر به حرکت نیست.پیر زن دستش را از زنبیل بیرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت:ای بی شرم! تو بهتر می فهمی یا پیغمبر خدا؟ ادامه مطلب ...

دنیا

بگویم تو را ای دوست راز پنهان از دلم 

دنیا را بگویم چیست این پیرزن 

ابلیس به دنیا آمد حضور تا بگیرد دین را از چو مور 

بگیرد از همه بود و نبود٬چو روی سویش 

چون سرابی بینی که بود 

هر چه بینی ظاهر است باطن فرار٬در زمان حق ندارد به دل ها قرار 

جمله افرشتگان با جنب و جوش 

برچیدند آیه ها را دوش به دوش 

آسمانی ها به خاک اندر شدند٬آدمیان از بدش بدتر شدند 

یوسفان مردند و فرعونیان تاختند 

از برای آدمی آیه ها بس ساختند 

قرآن چون خور بر خاک شد٬اشک باران زمین تا افلاک شد 

از باختر تا خاور بشکفت مو به مو رنگ به رنگ آیات مفت 

تا زمینیان بینند وانچه حیران در آیینند 

«اللهم عجل لولیک الفرج»