محبت

او مهربان است.

محبت

او مهربان است.

شگفتا از لاهوتیان

به نام خداونگار بی مانند 

المنة لله که چو ما بی دل و دین بود   آنرا که لقب عاقل و فرزانه نهادیم 

 

مردی آمد با قامتی میانه و چهره ای متبسم که از چشمانش برق احساس تابان و سرسرا رخشان بود٬صورتی گرد و گیسوانی بر شانه ریخته٬سرخ رنگ چون عرب٬گندمگون چو قیصران٬با لباسی ساده٬آراسته و پیراسته٬در نظر گویی مسیح علیه السلام است بی عصا و از محاسن هم بری است٬ادیب است و شاهی در گدایی٬خدا را بنده ای ناچیز و خالی٬نه آنکه واعظان گویند به منبر ٬آشناییست در عین جدایی

سوار بر اسبی آمد٬دلسوز و راهی٬خدا را بر ضعیفان بس گواهی٬خود منتظر هست و راهی٬رنجور از غم آزادگان و شاد از لطافت 

دو دستش پهن بر گیتی می کند بهر عاشقان ثنایی تجمیع می کند 

به زبان ساده و بی آلایشش 

گویی کعبه اش شش گوشه است٬بر آن صحرا می خرامد٬عشقش توشه است 

 

باز گویم این راز مشو خام کذب پرداز 

با کلک سوی حق می خواند٬بدبخت راه حق نمی داند 

مصحفش بازیه کودکانه٬زین پس جایه چه هست بهانه 

چشم ها را باید شست 

خرقه سحر و جادو می کند٬مرد حق را ایرو و آنرو می کند 

در مذهب من جز خدا نیست اربابی٬کاذبان طواف خدایگان می کنند 

مرا باده حلال است ای دیو بی مغز٬کنم خواننده را من موعظی نغز  

به دل آمد اهل دل را می حلال است٬برون آ از جامه نخوت ٬هر چه هست خدا هست و خدا هست

نظرات 1 + ارسال نظر
ارکیان شنبه 28 خرداد 1390 ساعت 09:58

خوندم خوب بود خوشبحالتون.این نشون میده چقدر خوبید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد